عاشقی کرد ولی نفهمید که یه روز...
نوشته شده توسط : mosafer

یادته اون روز برفی
وسط فصل زمستون

تو پریدی پشت شیشه
من زدم از خونه بیرون

یادته اشاره کردی
آدمک برفی بسازم

واسه ساختنش رو برفا
هر چی که دارم ببازم

گوله گوله برف سردو
روی همدیگه می چیدم

شادو خندون بودم
انگار که به ارزوم رسیدم

رو پیشونیش با یه پولک
یه خال هندو گذاشتم

واسه چشماش دو تا الماس
جای پوس گردو گذاشتم

رو سینش با شاخه یاس
یه گلوبندو کشیدم

روی لبهاش با اجازت
طرح لبخند رو کشیدم


یادمه با نگرونی
تو یه ها کردی رو شیشه

دزدکی برام نوشتی
تکلیف قلبش چی میشه

شرم گرم لحظه ها رو
توی اون سرما کشیدم

قلبم رو دادم نگفتم
تن اون از جنس برفه

عاشقونه فکر میکردم
نمی گفتم نمی صرفه

ولی فصل آشنایی
زود گذر بود و گریزون

شما از اون خونه رفتین
آخر همون زمستون

رفتی و قصه ی اون روز
واسه من مثل یه خواب شد

از تب گرم جدایی
آدمک برفی هم آب شد

کاشکی می شد که دوباره
روبه روت یه جا بشینم

یا که رد پاتو رو برف
توی کوچمون ببینم

کاشکی میشد توی دنیا
هیچ کسی تنها نباشه

عمر آدم برفی هامون
امروز و فردا نباشه

قول میدم تا آخر عمر
دیگه قلبم رو نبازم

بعد تو تا آخر عمر
آدمک برفی نسازم





:: برچسب‌ها: مسافر , دیدار , 1404 , سبز , دانلود مهربانی , 2مگابایت احترام , فیلتر شکن بهشت , 777 , مسافر777 ,
:: بازدید از این مطلب : 496
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: